معنی کلمه قاصدک در لغت نامه دهخدا مفهوم مترادف متضاد هم خانواده مصدر فعل مفرد جمع بن ماضی مضارع مستقبل از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : قاصدک. [ص ِ دَ] (اِ مرکب) گیاهی از نوع کمپوزاسه شامل انواع متعدد است که در غالب نقاط یافت میشود. این گیاه بوته ای دارد که تا حدی برآمده و برگهائی دارد که بهم جمع شده اند. در قم آن را خبرآورک و در خراسان خبرکش گویند.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
معنی کلمه سنگ خاره در لغت نامه دهخدا مفهوم مترادف متضاد هم خانواده مصدر فعل مفرد جمع بن ماضی مضارع مستقبل از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : سنگ خاره. [س َ گ ِ رَ / رِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نوعی از سنگ سخت است. (آنندراج). سنگی صلب و سخت. (ناظم الاطباء). سنگ خارا:
این کعبه نور ایزد و آن سنگ خاره بود
آن کعبه پور آذرو این کردگار کرد
خاقانی
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله ٔ سر دشمن بسنگ خاره کنم
حافظ
در سینه ٔ دل ز نازکی بتوان دید
ماننده ٔ سنگ خاره در آب زلال
حافظ.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
مترادف و متضاد کلمه لحن واژه مخالف مصدر بن ماضی مضارع مستقبل مفرد و جمع از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : آوا، آواز، آهنگ، صوت، نغمه، نوا.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
مترادف و متضاد کلمه امام واژه مخالف مصدر بن ماضی مضارع مستقبل مفرد و جمع از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : معصوم، ولی، پیشرو، پیشوا، راهبر، راهنما، رهبر، شیخ، قاید، قدوه، قطب، پیش‌نماز
(متضاد) ماموم.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
معنی کلمه خیال انگیز در لغت نامه دهخدا مفهوم مترادف متضاد هم خانواده مصدر فعل مفرد جمع بن ماضی مضارع مستقبل از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : خیال انگیز. [خ َ / خیا اَ] (نف مرکب) انگیزنده ٔ خیال. آنچه موجب تخیل شود. آنچه خیال را در ذهن بپروراند:
هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش بحرام ار خود صورتگر چین باشد
حافظ.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
جواب و پاسخ رقابت ورزشی در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : مسابقه.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
مترادف و متضاد کلمه خرمی واژه مخالف مصدر بن ماضی مضارع مستقبل مفرد و جمع از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : تازگی، شادابی، شادی، نزهت، نشاط، نضارت
(متضاد) بی‌طراوتی، پژمردگی.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
معنی کلمه مشاهیر در لغت نامه دهخدا مفهوم مترادف متضاد هم خانواده مصدر فعل مفرد جمع بن ماضی مضارع مستقبل از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : مشاهیر. [م َ](ع ص، اِ) ج ِ مشهور.(غیاث)(آنندراج)(دهار)(ناظم الاطباء). و مجازاً به معنی بزرگان و ناموران.(غیاث)(آنندراج). مردمان مشهور و معروف و شناسا.(ناظم الاطباء): چنین نبشته است بوریحان در مشاهیر خوارزم.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 681). و طایفه ای از مشاهیر ایشان… به منزلت ساکنان خانه و بطانه ٔ مجلس بودند.(کلیله و دمنه). و از حال بزرگان رای و مشاهیر شهر و…(کلیله و دمنه). وزیر ابوالعباس از معارف کتاب و مشاهیر اصحاب فایق بود.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 456). صنادید قروم و مشاهیر ملوک به عجز از وی روی برتافته.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 410). و معارف کبار و مشاهیر احرار را بر لزوم طاعت و قیام به خدمت او تکلیف فرمود.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 438)., مشاهیر. [م َ](اِخ) دهی از دهستان ویزمار باختری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 148 تن سکنه دارد.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
جواب و پاسخ سرپرست و ریش‌سفید در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : آتا.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
