معنی کلمه وراع در لغت نامه دهخدا مفهوم مترادف متضاد هم خانواده مصدر فعل مفرد جمع بن ماضی مضارع مستقبل از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.

جواب این سوال:

جواب : وراع. [وَ] (ع مص) وراعه. وَرعه. وُرعه. وَروع. وُرع. وُرُع. بددل و خرد و بی خیر و فایده گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || سست و ضعیف شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بددل و سست و بی خرد و بی خیر و بی فایده گردیدن. (ناظم الاطباء).

لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.