جواب و پاسخ شرف، بزرگی در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب این سوال:
جواب : حسب.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
جواب و پاسخ شرف، بزرگی در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : حسب.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
جواب و پاسخ شرف و بزرگی در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : سیادت.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
جواب و پاسخ تروتازه در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : ریان، شاداب، آبدار, ریان.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
مترادف و متضاد کلمه بلندقامت واژه مخالف مصدر بن ماضی مضارع مستقبل مفرد و جمع از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : بالابلند، بلندبالا، دراز، رشید، سروقد، سروقامت، قدبلند
(متضاد) کوتاهقد، کوتاهقامت.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
معنی کلمه نالش در لغت نامه دهخدا مفهوم مترادف متضاد هم خانواده مصدر فعل مفرد جمع بن ماضی مضارع مستقبل از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : نالش. [ل ِ] (اِمص) ناله. آواز بلند که از سوز دل برآید. (بهار عجم) (آنندراج). زاری. فریاد و گریه با بانگ. نالیدن. (از ناظم الاطباء). آه و زاری. ناله:
بدو گفت رستم که نالش چه سود
که از آسمان بودنی کار بود
فردوسی (شاهنامه ج 3 ص 1495)
نالشی چند مانده نال شده
خاک در دیده ٔخیال شده
نظامی
چنان نالید کز بس نالش او
پشیمان شد سپهر از مالش او
نظامی
آزاددلان گوش به مالش دادند
وز حرت و غم سینه به نالش دادند
جوینی
بلبلان را دیدم که به نالش درآمده بودند از درخت. (گلستان)
خلق را بر نالش من رحمت آمد چند بار
خود نگوئی چند نالد سعدی غمگین من
سعدی
شب آنجا بیفکند و بالش نهاد
روان دست در بانگ و نالش نهاد
سعدی
|| شکْوه. شکایت. گله. (از ناظم الاطباء). گلایه. اشتکاء:
چه باید نازش و نالش به اقبالی و ادباری
که تا برهم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی
سنائی
داد مرا روزگار مالش دست جفا
با که توانم نمود نالش از این بی وفا
خاقانی
نالش بکر خاطرم ز قضاست
گله ٔ شهربانو از عُمَر است
خاقانی
نالش از آسمان کنم نی نی
کآسمان هم به نالش از خوی تست
خاقانی
– نالش زدن، نالش کردن. ناله کردن و فغان و شکایت کردن:
فریاد از آن دلی که به فریاد هر شبی
نالش بدرد از آن سر زلف دوتا زند
امیرخسرو (از آنندراج)
– نالش گرفتن، نالیدن. شروع به نالش کردن. نالیدن گرفتن. سر به ناله گذاشتن:
به هوش آمد و باز نالش گرفت
بر آن پور کشته سگالش گرفت
فردوسی.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
معنی کلمه ناشنوا در لغت نامه دهخدا مفهوم مترادف متضاد هم خانواده مصدر فعل مفرد جمع بن ماضی مضارع مستقبل از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : ناشنوا. [ش ِ ن َ] (نف مرکب) کر. اصم ّ. (ناظم الاطباء). که نمی شنود. که شنوائی ندارد:
بربط از هشت زبان گوید و خود ناشنواست
زیبقش گوئی با گوش کر آمیخته اند
خاقانی
|| آنکه مایل به شنیدن نیست. (ناظم الاطباء). ناشنو. که نمی پذیرد. که سخن کسی را قبول نمی کند.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
مترادف و متضاد کلمه ساز واژه مخالف مصدر بن ماضی مضارع مستقبل مفرد و جمع از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : ارغنون، تار، سهتار، چنگ، رود، عود، تجمل، برگ، دستگاه، ساخت، سامان، تحمل، سازگاری، سازش، خدعه، فریب، مکر، نیرنگ، تدارک، تهیه، جامه، رخت، لباس، بنه، توشه، زاد سفر، راه، روش، طریق، شیوه 01 نفع، سود، آرایش، آما.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
جواب و پاسخ آفرین گفتن در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : تحسین.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.
جواب و پاسخ از اجزای دوربین عکاسی در حل جدول بازی جدولانه از وبلاگ “میدونَم” پیدا کنید.
جواب : شاتر, دیافراگم.
لطفا نظرتان را در مورد این پست ارسال کنید.